آیه 106 سوره یوسف
<<105 | آیه 106 سوره یوسف | 107>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اکثر خلق به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه مشرک باشند (و جز خدا امور دیگر را نیز مؤثر در انتظام عالم دانند).
و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار می دهند.
و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مىگيرند.
و بيشترشان به خدا ايمان نياورند بلكه همچنان مشركند.
و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَ مَا یُؤْمِنُ ...»: بیشتر آنان از لحاظ گفتار مؤمن، ولی با توجّه به کردار مشرک میباشند. چرا که با وجود ایمان به یگانگی خدا، پسر و دختر به خدا نسبت میدهند، و صفات خاصّ یزدان را برای انبیاء و اولیاء و صلحاء قائل میشوند. مثلاً آنان را آگاه بر گذشته و حال و آینده و آنچه بوده است و خواهد بود میدانند و ایشان را فریادرس در اینجا و آنجا و همهجا میشمارند. مزار برخیها را همچون کعبه طواف میکنند و نذرها و قربانیها برای بعضی اشخاص و امکنه روا میدارند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ «106»
وبيشترشان به خداوند ايمان نمىآورند، جز اينكه (با او چيزى را) شريك مىگيرند. (و ايمانشان خالص نيست)
جلد 4 - صفحه 299
نکته ها
امام رضا عليه السلام فرمودند: شرك در اين آيه به معناى كفر و بتپرستى نيست، بلكه مراد توجّه به غير خداوند است. «1»
از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، مخفىتر است. «2»
امام باقر عليه السلام نيز فرمودند: مردم در عبادت موحد هستند، ولى در اطاعت از غير خدا گرفتار شرك مىشوند. «3»
ودر روايات ديگرى مىخوانيم كه مراد از شرك در اين آيه، شرك نعمت است. مثل اينكه انسان بگويد فلانى كار مرا سرو سامان داد، اگر فلانى نبود نابود شده بودم و امثال آن. «4»
پیام ها
1- ايمان، مراتبى دارد و ايمان خالص كه هيچ گونه شركى در آن نباشد كم است. وَ ما يُؤْمِنُ ... إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ
تفسير نور(10جلدى) ج4 ص299
نشانههاى مؤمن مخلص:
1. در انفاق: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» «5» از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد.
2. در عبادت: «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «6» جز خداوند كسى را بندگى نمىكند.
3. در تبليغ: «إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» «7» به غير خداوند از كسى پاداش نمىخواهد.
4. در ازدواج: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» «8» از فقر نمىهراسد و با توكل به وعده خدا ازدواج مىكند.
5. در برخورد با مردم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» «9» جز رضاى او همه چيز را كنار مىگذارد.
«1». تفسير نمونه.
«2». سفينةالبحار، ج 1، ص 697.
«3». كافى، ج 2، ص 292.
«4». تفسير نمونه.
«5». انسان، 9.
«6». كهف، 110.
«7». هود، 29.
«8». نور، 32.
«9». انعام، 91.
جلد 4 - صفحه 300
6. در جنگ وبرخورد با دشمن: «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» «1» از كسى به جز خداوند نمىهراسد.
7. در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «2» هيچ كس را به اندازه خداوند دوست نمىدارد.
8. در تجارت وكسب وكار: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» «3» از ياد خداوند غافل نمىشود.
نشانههاى مؤمن مشرك:
1. عزّت را از ديگران آرزو مىكند: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» «4»
2. در عمل: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» «5» كار شايسته را با ناشايست مىآميزد.
3. در برخورد باديگران: «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» «6» دچار تعصّبات حزبى و گروهى مىشود.
4. در عبادت: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ» «7» بىتوجّهى و رياكارى مىكند.
5. در جنگ و نبرد: «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ» «8» از مردم مىترسد.
6. در تجارت وامور دنيوى: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» «9» افزونطلبى، او را سرگرم مىكند.
7. در انتخاب دين و دنيا: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» «10» دنيا را مىگيرند و پيامبر را تنها مىگذارند.
«1». احزاب، 39.
«2». بقره، 165.
«3». نور، 37.
«4». نساء، 139.
«5». توبه، 102.
«6». مؤمنون، 53.
«7». ماعون، 5- 6.
«8». نساء، 77.
«9». تكاثر، 1.
«10». جمعه، 11.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 301
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106)
لذا خداوند سبحان بر سبيل ابهام بيان فرمود:
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ: و ايمان نمىآورند بيشتر مردمان به وحدانيت و صفات سبحانى. إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ: مگر كه شكر آورندگانند به عبادت و پرستش غير او.
مفسرين را در معنى اين آيه اقوالى است:
1- تفسير برهان على بن ابراهيم قمى به اسناد خود روايت نموده «1» و زراره از حضرت ابى جعفر عليه السلام قال عليه السلام: شرك طاعة و ليس بشرك عبادة فى المعاصى الّتى يرتكبون فهى شرك طاعة اطاعوا فيها الشّيطان فاشركوا فى اللّه فى طاعة غيره و ليس باشراك عبادة ان يعبدوا غيره. فرمود: شرك در عبادت نيست، بلكه مراد شرك طاعت است در معاصى كه مرتكب شوند و اطاعت شيطان كنند در آن، پس شرك ورزيدند به خداوند متعال در اطاعت و پيروى غير، يعنى شيطان، و شرك در عبادت نباشد به اين معنى كه غير خدا را عبادت كرده باشند.
2- قول ابن عباس مراد مشركين قريشند، اقرار داشتند به اينكه خداوند سبحان خالق و رازق و محيى و مميت آنهاست، با اين حال اصنام را عبادت
«1» تفسير برهان ج 2 ص 274، و تفسير قمى ج 1 ص 358.
جلد 6 - صفحه 309
مىكردند. «1» 3- مراد اهل كتابند، ايمان به خدا و روز قيامت آوردند، پس مشرك شدند به انكار قرآن و انكار نبوت پيغمبر ما حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و روايت دارم بن قبيضه از حضرت رضا عليه السّلام بدين مضمون وارد شده. «2» 4- مراد منافقين هستند كه اظهار ايمان نموده لكن در باطن مشركند.
5- تفسير برهان- مالك بن عطيه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده در معنى اين آيه، فرمود: او مردى است كه گويد: اگر فلانى نبود من هلاك مىشدم، و اگر فلانى نبود چنين مىرسيد به من، يا هر آينه مىمرد عيال من. آيا نمىبينى بدرستى كه اين شخص براى خدا شريكى در ملك و سلطنت سبحانى قرار داده كه روزى دهد او را و دفع نمايد از او بلا را. راوى گويد:
عرض كردم مىگويد اگر خداى تعالى منت نمىنهاد بر من به سبب فلان كس هر آينه هلاك مىشدم. حضرت فرمود: بلى، بأسى نيست به اين قول. «3» 6- مراد شرك در نعم است.
7- مراد شركى است كه به حد كفر نرسد و به اين دو قول هم روايت وارد شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)
ترجمه
و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان
و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان
و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان
و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان
آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرندهاى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند..
تفسير
خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست
جلد 3 صفحه 181
آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مىپذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مىآورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مىپندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمىيافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان
جلد 3 صفحه 182
چارهاى نمايند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَأَيِّن مِن آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ يَمُرُّونَ عَلَيها وَ هُم عَنها مُعرِضُونَ (105) وَ ما يُؤمِنُ أَكثَرُهُم بِاللّهِ إِلاّ وَ هُم مُشرِكُونَ (106)
و چه بسيار از آيات الهيه چه آيات سمائي و چه آيات ارضي که بر اينکه مشركين و كفار ميگذرد و مشاهده ميكنند و لكن آنها از اينکه آيات غافل هستند و توجه نميكنند و بر آنها تأثير نميگذارد.
وَ كَأَيِّن مِن آيَةٍ آية دليل و برهان بر وجود حق و وحدانيته و قدرته و حكمته و سائر صفات او است و تمام مخلوقات حق از عوالم علوي و سفلي دليل است
(و في کل شيئي له آية
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 106)- در این آیه اضافه میکند: «و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند» و ایمانشان خالص نیست، بلکه آمیخته با شرک است» (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ).
ج2، ص455
ممکن است خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصی هستند، ولی رگههای شرک در افکار و کردارشان غالبا وجود دارد و لذا در روایتی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «شرک در اعمال انسان مخفیتر است از حرکت مورچه».
یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا، معبودی به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش برای خدا، اعمالش برای خدا، و هر کارش برای او انجام پذیرد، قانونی جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم